محل تبلیغات شما

Midnight



یک روزایی درس میخوندمو فکر میکردم سخت ترین کار دنیا رو میکنم!

یک روزایی هم صبح زود میرفتم سرکار و عصر میومدم خونه و فکر میکردم  دیگه واقعا سختهههه

این روزایی که الان توشم عین اسب گیر کردم تو هر ثانیه اش،هر دو ساعتی بیدار باش،روزا هم تا چشم باز میکنم فقط میدوام،بعضی لحظه هاشم کم میارم و میدونم باید بشینم مثل یک حیوان نجیب گریه کنم ولی وقت اینکارم ندارم متاسفانه،واقعااااا سخته


امروز به این فکر میکردم دنیا مثل یک سفر هست

ما دو تا انتخاب داریم،میتونیم از سفرمون لذت ببریم.

یا در طول سفر ناراحت باشیم که قراره آخرش تموم شه و هیچ لذتی از مسیر نبریم

پ.ن:چقدر ترسناک شدم جدیدا،آدما که بیوفتن از چشمم راحت میزارمشون کنار،انگار که نبودنانگار که سنگ دارم میشم کم کمخوبه یا بده؟!


گل پاسخ داد:ای ابله!تصور کرده ای من می شکفم تا دیده شوم؟من برای خودم می شکفم نه برای دیگران،چون شکوفایی خرسندم می کند.سرچشمه ی شادی من در وجود خودم و در شکوفایی ام است.

+متن از آقای یالوم در کتاب درمان شوپنهاور


آقای همسایه بالاییمون چهل و خورده ای سالشه البته به نظر میاد!! یه پسر سه ساله و یک دختر یک و خورده ای ساله داره البته بازم به چشم میان! هرزگاهی کله ی پسر رو از پنجره میاره بیرون بهش یه چیزایی میگه بعد میگه بگو غلط کردم اونم فقط عین ابر باهار گریه میکنه! چیکار میکنید با بچه هاتون لامصبا؟! آیا متوجه سن بچه ها هستید؟! آیا میدونید ترسوندن بچه ها در سن کم لکنت زبان و کاهش اعتماد به نفس میاره؟! آیا میدونستید اگه بچه میخواین باید قبلش فکر میکردید چقدر صبور
امشب فروشنده پارتنر بود و خریدار اینجانب شب سخت و عجیبی بود! از پسِ چک ها امیدوارم بربیام یک سری از انسان های کاملا معمولی هم هستند که پول هنگفتی رو در چند دقیقه،به وسیله ی یک قلم و کاغذی معتبر به جیب می‌زنند،کیا؟؟؟! آفرین. بنگاه داران محترم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اجاره فیش حقوقی وضامن کارمند برای دادگاه ღღحرف دلღღ2